کارمندان باید از مدیران بترسند یا آنها را دوست داشته باشند؟
کارمندان باید از مدیران بترسند یا آنها را دوست داشته باشند؟
رهبری ومدیریت یکی از پیچیدهترین و تأثیرگذارترین نقشها در سازمانها و جوامع است. سوال مهمی که همیشه ذهن رهبران و مدیران را به خود مشغول کرده، این است که آیا بهتر است زیردستان و همکاران ما را دوست بدارند یا از ما بترسند؟ در این زمینه، روانشناسی به بررسی عواملی پرداخته که تعیینکننده برداشت مثبت یا منفی افراد از رهبران هستند. یافتههای روانشناسی نشان میدهند که دو عامل اصلی، یعنی صمیمیت و قدرت، بیش از ۹۰ درصد از نوسانات برداشتهای مثبت یا منفی را توضیح میدهند.
بررسی صمیمیت و قدرت در رهبری
بسیاری از رهبران معاصر بر این باورند که نمایش قدرت، شایستگی و اعتبار در محیط کار، کلید موفقیت است. این رهبران اغلب تلاش میکنند تا تسلط خود را با نمایش قدرت و اقتدار به دیگران نشان دهند. اما آیا این رویکرد واقعاً مؤثر است؟ پژوهشها نشان میدهند که این روش میتواند پیامدهای منفی قابلتوجهی داشته باشد.
رهبرانی که پیش از ایجاد اعتماد و ارتباط مثبت با زیردستان، به نمایش قدرت میپردازند، با خطر برانگیختن ترس در محیط کار مواجه میشوند. این ترس میتواند به کاهش همکاری، افزایش استرس، و نهایتاً به سوءرفتارها و کاهش بهرهوری منجر شود. وقتی که افراد از رهبر خود میترسند، ممکن است به جای همکاری و تلاش برای بهبود سازمان، صرفاً به دنبال حفظ موقعیت خود باشند که این امر باعث کاهش کارآیی و انگیزه در سازمان میشود.
مطالعهای درباره محبوبیت و اثربخشی
برای بررسی دقیقتر این موضوع، مطالعهای گسترده بر روی ۵۱۸۳۶ رهبر انجام شد. نتایج این مطالعه نشان داد که تنها ۲۷ نفر از این رهبران توانستند همزمان در ربع آخر از نظر محبوبیت و در ربع اول از نظر اثربخشی کلی قرار گیرند. این یافته حاکی از آن است که احتمال موفقیت یک مدیر بسیار نامحبوب در کسب عنوان یک مدیر اثربخش، تنها یک در دو هزار است. این آمار نشان میدهد که رهبری بدون محبوبیت، به ندرت به اثربخشی منجر میشود و اهمیت ایجاد ارتباط و اعتماد در میان زیردستان را بیش از پیش نمایان میسازد.
نتیجهگیری
با توجه به یافتههای روانشناسی و مطالعات انجام شده، میتوان نتیجه گرفت که در رهبری، ایجاد ارتباط و اعتماد اهمیت بیشتری نسبت به نمایش قدرت دارد. رهبرانی که میتوانند صمیمیت و اعتماد را در سازمان خود ایجاد کنند، به احتمال زیاد موفقتر و اثربخشتر خواهند بود. به عبارت دیگر، ابتدا باید به ایجاد ارتباطات انسانی و اعتماد میان رهبر و زیردستان پرداخت و سپس به مدیریت و هدایت سازمان اقدام کرد. این رویکرد نه تنها بهرهوری سازمان را افزایش میدهد، بلکه محیطی سالمتر و پرانرژیتر را برای همه اعضای سازمان فراهم میکند.
منبع HBR
چگونه به یک مدیر با نفوذ تبدیل شویم؟
ده تصمیم مدیریتی که کارکنان را از سازمان دور میسازد