وفاداری در محیط کار: چیزی فراتر از سود مالی
وفاداری در محیط کار: چیزی فراتر از سود مالی
از آغاز علم اقتصاد، چنین تصور میشد که انسانها موجوداتی خودخواه، محاسبهگر و منطقی هستند که همیشه در تصمیمگیریهایشان بهترین گزینه را انتخاب میکنند. این نگاه اقتصادی و منطقی به رفتار انسانها، به ویژه در محیط کار، فرض میکرد که کارکنان در صورت عدم کنترل یا عدم دستیابی به منافعشان، تنبل و نافرمان میشوند.
با این حال، شواهد زیادی نشان میدهند که این مدل ساده از رفتار انسانها در بسیاری از شرایط نقض میشود.
-
نقض مدلهای منطقی
کارکنان واقعی بارها و بارها برخلاف پیشبینی مدلهای منطقی رفتار میکنند. با وجود آگاهی از خطرات جدی سیگار، بسیاری از آنها در برنامههای ترک سیگار شرکت میکنند و سپس آن را رها میکنند. بسیاری از آنها نه برای پول بیشتر، بلکه برای یافتن معنای بیشتر در کارشان، شغل خود را ترک میکنند. به جای انتخاب غذاهای سالم، کیک و شیرینی میخورند و ورزش نمیکنند. این رفتارهای به ظاهر غیرمنطقی، نشان میدهد که مدلهای اقتصادی سنتی توانایی پیشبینی رفتار واقعی انسانها را ندارند.
ریچارد تیلر، برنده جایزه نوبل اقتصاد، میگوید: «انسان به همان احمقی است که همیشه بوده است؛ دقیقا مثل یک انسان!» این جمله نشاندهنده این است که رفتارهای انسانی پیچیدهتر و گاهی غیراقتصادیتر از آن چیزی است که مدلهای اقتصادی تصور میکنند.
-
تاریخچه تکاملی و تأثیر آن بر رفتار کارکنان
مدلهای منطقی و عقلانیت اقتصادی نمیتوانند تأثیرات عمیق تاریخچه تکاملی انسانها را بر رفتارشان نادیده بگیرند. کارکنانی که امروز در سازمانها استخدام میشوند، نوادگان افرادی هستند که هزاران سال قبل در گروههای کوچک زندگی میکردند و برای بقا به همکاری و حمایت متقابل نیاز داشتند. مغزهای ما همچنان به گونهای تکامل یافتهاند که به همکاری و تعامل اجتماعی اهمیت زیادی میدهند.
در دوران پیش از تاریخ، افرادی که با دیگران همکاری میکردند و به همدیگر اهمیت میدادند، شانس بیشتری برای بقا داشتند. این شرایط تکاملی باعث شده است که مغز انسانها به این شیوه رفتار کند: پاسخ متقابل به رفتارهای دیگران، چه خوب و چه بد.
-
نظریه انسان متقابل و اهمیت آن در مدیریت
نظریه "انسان متقابل" فرض میکند که افراد تمایل به مقابله به مثل دارند. آنها هر چه دریافت کنند، پس میدهند. خوبی را با خوبی و بدی را با بدی جواب میدهند؛ مانند بومرنگ. اگر یکی از همکاران برای شما ناهار بخرد، تا زمانی که این اقدام او را جبران نکنید، حس خوبی نخواهید داشت. اگر کسی با خوبی با شما رفتار کند، رفتار خوبی با او خواهید داشت و اگر از اعتمادتان سوءاستفاده کند، مقابله یا ترک ارتباط میکنید.
مقابله به مثل، یکی از بنیادیترین انعکاسهای طبیعت بشر است و این مفهوم باید توسط هر مدیری برای انگیزش کارکنان درک شود. مشارکت و سختکوشی کارکنان، در قبال تلاشهایی است که شرکت برای بهبود تجربه و کیفیت شرایط کار آنها انجام میدهد.
-
نتیجهگیری
اگر کارکنان صرفا مهرهها و چرخدندههایی در ماشین شرکت بودند و دیدگاه اقتصادی و عقلانیت درست بود، به طور دائم به دنبال شغلهای بهتر و پردرآمدتر میرفتند. اما در واقعیت، افراد وفاداری زیادی به کارفرمایان خود نشان میدهند؛ حتی اگر به بهای از دست دادن فرصتهای دیگر تمام شود. آنها فقط زمانی وفاداری نخواهند داشت که باور کنند رؤسایشان از وفاداری آنها سوءاستفاده میکنند.
به نقل از کتاب «مهرهها» اثر راد واگنر، این دیدگاه جدید به رفتار کارکنان میتواند به مدیران کمک کند تا با درک بهتر از انگیزههای انسانی، محیط کاری پربارتری ایجاد کنند و از بهرهوری و رضایت کارکنان بهرهمند شوند. بومرنگ انگیزش، به عنوان یک رویکرد جامع و انسانی، میتواند کلید موفقیت سازمانها در جذب و نگهداشت استعدادها باشد.
📕 به نقل از کتاب مهره ها اثر راد واگنر
چگونه کارمندان را در جهت اهداف سازمانی هدایت کنیم؟