
سؤالات خود از کارکنان را با "چگونه" شروع کنید نه با "چرا"
سؤالات خود از کارکنان را با "چگونه" شروع کنید نه با "چرا"
سؤالات خود از کارکنان را با "چگونه" شروع کنید نه با "چرا"
چند سال پیش یک مطلب از هوسرل بنیانگذار پدیدارشناسی دیدم که گفته بود "بسیاری از مشکلات بشر از نوع سؤال پرسیدن او شروع میشود". این مطلب خیلی ذهنم را درگیر کرد و اصلا نمیفهمیدم منظور هوسرل چیه تا اینکه یک ویدئو از استیو جابز دیدم و یاد جمله هوسرل افتادم.
- سوالاتی که استیو جابز در اون ویدئو پرسید هیچکدام با "چرا" شروع نشد. خیلی برام جالب شد و چند کلیپ و مطلب دیگه از استیو جابز دیدم و جالب بود که هیچکدام از سوالهای جابز با "چرا" شروع نمیشد همه با "چگونه و چطور" شروع میشد که منو مجبور کرد قدری بیشتر به این موضوع بپردازم.
شروع به مطالعه کردم و آثار دیوید برنز و کیوساکی و رابینز و دارن هاردی و چند نفر دیگه که در زمینه رفتار درمانی و تکنولوژی موفیقت فعال هستند را مطالعه کردم و نتیجه برام شگفتانگیز بود که در ادامه توضیح میدهم.
بشر موجودی تجربهگراست و هنگامی که پدیدهای جدید را تجربه میکند در مغز او نتایج ثبت میشوند و از اون نتایج در برخورد با پدیدههای جدید استفاده میکند. در واقع وقتی ما یک سوال را با "چرا" شروع میکنیم مغز دنبال جواب در تجربیات گذشته میگردد.
بهعنوان نمونه:
"چرا فلان اتفاق افتاد؟ چرا فلان حکومت سقوط کرد؟ چرا در فلان آزمون قبول نشدم؟ چرا من آدم موفقی نیستم؟ چرا انقدر فقیرم؟ چرا مردم اینقدر بیتفاوت و ظلمپذیر هستند؟ و..." جواب تمام این سؤالات درگذشته است.
واقعاً حرف هوسرل خیلی درست و جالبه. نکتهای که متوجه شدم این هست که آدمتأثیرگذار و موفق تاریخ مثل "ولتر، نلسون ماندلا، گاندی، لوترکینگ، جابز، ایلان ماسک و ......سؤالهایشان را با "چرا" نپرسیدن که توانستند دنیای ما را تغییر بدهند. آنها سؤالهایشان را با "چگونه یا چطور" پرسیدند.
چگونه میتوانم کمپین حقوق بشری موفقی تشکیل بدهیم؟ چگونه میتوانیم امپراتوری استعماری انگلیس را شکست دهیم؟ چگونه سیاهپوستان به حقوحقوق برابر خواهند رسید؟ چگونه دنیای بهتری خواهیم داشت؟ و....
حالا سؤالی که مطرح میشود این است که "تفاوت سؤالهایی که با چرا شروع میشوند با سؤالهایی که با چگونه شروع میشوند در چیست؟"
در ادامه به این سؤال پاسخ میدهم.
همانگونه که در بالا اشاره کردم جواب سؤالهایی که با "چرا" شروع میشوند درگذشته هستند و دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان میکنند و بستگی به نوع تجربیات ما دارد. بهعنوانمثال جواب سؤال " چرا من اینقدر آدم فقیر و بدبختی هستم؟" ازایندست دلایل است:
چون "پدر و مادر من فقیر بودند، خانواده ما پر جمعیت بود، هیچوقت سرمایه کافی برای شروع کار خوبی نداشتم، از بچگی آدم بدشانسی بودم و....". این جوابها در بهترین حالت دلایل درستی برای این فقر ارائه میکنند و در نتیجه من میپذیرم که تا ابد فقیر باشم و به این سرنوشت گردن نهم.
ولی جواب سؤالهایی که با "چگونه یا چطور" شروع میشوند علاوه بر پاسخ چرایی مسئله، راهکار عملی برای برونرفت یا حقیقت بخشی به چیزی را بیان میکنند و تمام جواب هم درگذشته نیست و نیاز به تفحص و تحقیق و تفکر بیشتر دارد و بر عکس سؤالهایی که با "چرا" شروع میشوند، جوابها آماده نیستند
مثلاً:
"چگونه میتوانم فقیر نباشم؟ چگونه میتوانم فلان کار را با موفقیت انجام دهم؟ چگونه میتوانیم براندازی کنیم؟ و...
" پاسخدادن به این سؤالها راحت نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارند و هر نتیجه هرچه باشد یک راهکار عملی است که ممکن است درست یا غلط باشد؛ ولی بههرحال یک راهکار است.
متأسفانه، ما یاد نگرفتیم که درست سؤال بپرسیم و تقریباً تمام سؤالات خودمان را با "چرا" شروع میکنیم. چند روز پیش معلم برادرزاده من یک سوال ازشون پرسیده بود و گفته بود دربارهش تحقیق کنید: "چرا محیط پارکهای ما پر از آشغال است؟" برادرزاده من کلی جواب در مورد بیفرهنگی مردم نوشته بود و از من خواست که جوابها را ببینم درسته یا نه؟ مسلماً معلم قصدش فرهنگسازی بوده؛ ولی آیا سوال را به این صورت میپرسید بهتر نبود "چگونه محیط پارکهای ما میتواند همیشه تمیز باشد؟" تا طرز درست فکرکردن را از همان کودکی به بچهها یاد دهیم.
خوشبختانه اون معلم از پیشنهاد من استقبال کرد و خیلی هم خوشحال شده بود. مسلماً پاسخ سؤال "چرا نمیتوانیم...؟" با سؤال "چگونه میتوانیم...؟" خیلی متفاوت است. پاسخ اولی در بهترین حالت دلایل ناتوانی و دومی راههای توانستن است. پاسخ اولی باعث ناامیدی و یأس و دومی پر از انرژی مثبت.
منبع: کانال مدیریت منابع انسانی