
چگونه کارمندان را تشویق به انجام وظایفی فراتر از نقششان کنیم؟
چگونه کارمندان را تشویق به انجام وظایفی فراتر از نقششان کنیم؟
چگونه کارمندان را تشویق به انجام وظایفی فراتر از نقششان کنیم؟
چگونه میتوانیم کارمندان را به انجام وظایفی فراتر از نقششان تشویق کنیم؟ این یک سوال مهم است که راهبران باید به آن پاسخ دهند تا بتوانند بهرهوری و موفقیت سازمانی را ارتقا دهند.
- هر روز، کارمندان با این تصمیم گیری مواجه هستند که آیا میخواهند به فعالیتهایی که فراتر از وظایف تعریفشدهشان است، عمل کنند یا خیر. این تصمیم، بسیار اساسی است زیرا زمانی که کارمندان با انگیزه به فعالیتهایی مانند مشارکت در پروژههای دیگر، ارائه ایدههای جدید، یا حضور در جلسات غیراجباری میپردازند، سازمانها بهتر عمل میکنند.
- بنابراین، یکی از وظایف اصلی رهبران، تشویق کارمندان به انجام این نوع رفتارهاست؛ رفتارهایی که به آنها شهروند سازمانی موثر میشود.
- از سوی دیگر، برخی تحقیقات نشان داده است که کارمندان ممکن است تحت فشار قرار بگیرند تا رفتارهای شهروندی انجام دهند، بدون آنکه واقعاً احساس تعهد به آنها داشته باشند.
- به همین دلیل، دگرگونسازی شهروندی میتواند به عنوان یک راهبرد موثر برای ایجاد انگیزه در کارمندان استفاده شود. این به معنای این است که کارمندان از طریق ارتقاء رفتارهای شهروندی خود، به نحوهای عمل میکنند که بهرهوری و موفقیت سازمانی را تقویت میکنند.
- بنابراین، مدیران باید به کارمندان اجازه دهند که انتخاب کنند کدام رفتارهای شهروندی برای آنها مهمتر است؛ این باید با توجه به نقاط قوت، انگیزهها و علایق شخصی آنها اتفاق بیفتد.
- به عنوان مثال، مهندسی که از اجتماع هراس دارد ممکن است ترجیح دهد به جای شرکت در جلسات اجتماعی، زمان بیشتری را برای کمک به همکاران در پروژههای فنی صرف کند.
- یا یک فروشنده که نمیتواند برای مدت طولانی در جلسات حضور داشته باشد، ممکن است بخواهد به جای آن، زمان بیشتری را برای ارائه آموزشها و راهنماییهای غیررسمی به همکاران جدید صرف کند.
- با درک این نکته که هر فردی منحصربهفرد است و اجازه دادن به او برای شکلدهی به رفتار شهروندیاش بر اساس تواناییها و علایق شخصی، مدیران میتوانند همزمان به رضایت و بهرهوری کارمندان دست یابند.
- در نهایت، دگرگونی شهروندی میتواند به عنوان یک راه حل موثر برای کاهش فشارهای ناشی از استراتژیهای (چماق و هویج) در سازمانها عمل کند.
✍منبع: HBR